یک پاس در عرض ، بازیکن شوت زنیه ، موقعیت شوت رو داره می تونه شوت کنه ، یک شوت محکم ، برخورد توپ به تیر دروازه ، برمیگرده ، توپ به بدن دروازه بان که به سمت توپ پریده بود می خوره و آروم آروم به درون دروازه می غلته ! عجب گل حساسی می زنه و چه زمانی هم گل می زنه ، چه شبی هم گل می زنه و دروازه بان چه موقعی اشتباه می کنه ، البته اشتباه که نمی شه گفت ! این گل می تونه منجر به حذف تیم فیلان از جام جهانی بشه ، چهره ی مغموم و متحیر دروازه بان رو می بینیم که شادی تیم حریف رو نظاره می کنه و معلوم نیست به چی فکر می کنه ...
واقعا دروازه بان اون موقع به چی باید فکر کنه ؟ بیچاره پرید که توپ و بگیره ، پرید که نذاره توپ گل شه ، پرید که تیمش و موفق کنه و به هدفش برسونه و نذاره شکست بخورن ! ولی الان پیش خودش می گه کاشکی نمی پریدم ، اگه نمی پریدم توپ به تیر می خورد و برمیگشت ، حالا دقیقا خودش ناخواسته کاری رو کرده که با پریدنش می خواست ازش جلوگیری کنه ! کارش رو درست انجام داده اما نتیجه دقیقا عکس شده ! اما آیا اشتباه کرد که پرید ؟ اگر دوباره همچین شرایطی پیش باید نمی پره ؟ اگر شما بودید نمی پریدید ؟ مثال دروازه بان و گل و شوت و اینا رو زدم واسه اینکه به نظرم مثال درستیه واسه زمانی که می خوای کاری رو انجام بدی ، همه چیزو محاسبه می کنی ، در زمان و مکان مناسب می پری و سعی می کنی بهترین عملکرد رو داشته باشی ، اما نه تنها اون چیزی که می خوای نمیشه ، بلکه همون چیزی می شه که نمی خوای !
اگر بازم به مثال برگردیم ، حتی اگر اون دروازه بان با جون و دل نمی پرید ، یعنی شل و ول می پرید ، بازم هدفی که می خواست حاصل می شد ، اما چون با تمام وجود می خواست به هدفش برسه ، نمی دونم شاید مجازاتش این بوده که به هدفش نرسه ! اگر واقعا از ته دل نمی خواست و اصلا نمی پرید و توپ گل می شد ، انقدر بد نبود ، انقد سوزش نداشت ، اما حالا که اینجوری تقلا کرده برای رسیدن به هدف و بهش نرسیده ، بهش حق بدید که حتی تو رختکن هم زار زار گریه کنه که مگه کجای کارش غلط بوده که اینجوری شده ؟ معلمی داشتم که خیلی قبولش داشتم و دارم ، مدام حرفاش تو گوشمه ، می گفت به شانس اعتقاد دارم ، در مورد شانس خیلی جالب فکر می کرد ، طولانیه نمی خوام اینجا ازش بگم اما اگر قرار باشه به شانس اعتقاد نداشته باشی ، پس چرا توپ گل شد ؟
یه وقتا تو زندگی همون وقتی گل می خورم ، که با تمام وجود به سمت توپ پریدم ، تمام پرش و کشش بدنم رو به کار بستم که به توپ برسم ، اما عین این صحنه ای که الان ماجراشو تعریف کردم توپ گل شد ! یه جاهایی هم اصلا نپریدم ، توپ و ول کردم که گل بخورم اصلا ، اما توپ کات گرفت و خودش رفت تو اوت ! شاید اون گلره باید بره فیلم بازی رو از زوایای مختلف ببینه تا بفهمه کجای کارش غلط بوده ، منم باید برم همه چیرو از اول مرور کنم بینم کجاش سوتی دادم ؟ شاید سوتی دادم اما از پریدنم هدفم معلومه ! از قضا هرباریم که اینجوری گل خوردم ، یه گل حساس بوده در حد گل طلاییه جام جهانی ، هیچ وقت تو دوستانه ها گل اینجوری نمی خورم که ! شایدهمینه که بوفون رو بهترین دروازه بان جهان می کنه ! یعنی بوفون اینجوری گل نمی خوره ؟ یعنی می دونه که قراره توپ به تیرک بخوره و برگرده ؟ شاید ... آدمای موفق باید زاویه ی برگشت توپ رو هم قبل از عصابت به تیرک بدونن که یه وقتا بپرن ، یه وقتام نپرن . ایشالا یا بوفون باشید ، یا گلتون تیرک نداشته باشه ، یا توپ هیچ وقت به تیرکتون نخوره ، ایشلا اصلا توپ سمت دروازتون نیاد ، کلا ایشالا همیشه قهرمان همه ی جام های جهانیه زندگیتون باشید !
واقعا دروازه بان اون موقع به چی باید فکر کنه ؟ بیچاره پرید که توپ و بگیره ، پرید که نذاره توپ گل شه ، پرید که تیمش و موفق کنه و به هدفش برسونه و نذاره شکست بخورن ! ولی الان پیش خودش می گه کاشکی نمی پریدم ، اگه نمی پریدم توپ به تیر می خورد و برمیگشت ، حالا دقیقا خودش ناخواسته کاری رو کرده که با پریدنش می خواست ازش جلوگیری کنه ! کارش رو درست انجام داده اما نتیجه دقیقا عکس شده ! اما آیا اشتباه کرد که پرید ؟ اگر دوباره همچین شرایطی پیش باید نمی پره ؟ اگر شما بودید نمی پریدید ؟ مثال دروازه بان و گل و شوت و اینا رو زدم واسه اینکه به نظرم مثال درستیه واسه زمانی که می خوای کاری رو انجام بدی ، همه چیزو محاسبه می کنی ، در زمان و مکان مناسب می پری و سعی می کنی بهترین عملکرد رو داشته باشی ، اما نه تنها اون چیزی که می خوای نمیشه ، بلکه همون چیزی می شه که نمی خوای !
اگر بازم به مثال برگردیم ، حتی اگر اون دروازه بان با جون و دل نمی پرید ، یعنی شل و ول می پرید ، بازم هدفی که می خواست حاصل می شد ، اما چون با تمام وجود می خواست به هدفش برسه ، نمی دونم شاید مجازاتش این بوده که به هدفش نرسه ! اگر واقعا از ته دل نمی خواست و اصلا نمی پرید و توپ گل می شد ، انقدر بد نبود ، انقد سوزش نداشت ، اما حالا که اینجوری تقلا کرده برای رسیدن به هدف و بهش نرسیده ، بهش حق بدید که حتی تو رختکن هم زار زار گریه کنه که مگه کجای کارش غلط بوده که اینجوری شده ؟ معلمی داشتم که خیلی قبولش داشتم و دارم ، مدام حرفاش تو گوشمه ، می گفت به شانس اعتقاد دارم ، در مورد شانس خیلی جالب فکر می کرد ، طولانیه نمی خوام اینجا ازش بگم اما اگر قرار باشه به شانس اعتقاد نداشته باشی ، پس چرا توپ گل شد ؟
یه وقتا تو زندگی همون وقتی گل می خورم ، که با تمام وجود به سمت توپ پریدم ، تمام پرش و کشش بدنم رو به کار بستم که به توپ برسم ، اما عین این صحنه ای که الان ماجراشو تعریف کردم توپ گل شد ! یه جاهایی هم اصلا نپریدم ، توپ و ول کردم که گل بخورم اصلا ، اما توپ کات گرفت و خودش رفت تو اوت ! شاید اون گلره باید بره فیلم بازی رو از زوایای مختلف ببینه تا بفهمه کجای کارش غلط بوده ، منم باید برم همه چیرو از اول مرور کنم بینم کجاش سوتی دادم ؟ شاید سوتی دادم اما از پریدنم هدفم معلومه ! از قضا هرباریم که اینجوری گل خوردم ، یه گل حساس بوده در حد گل طلاییه جام جهانی ، هیچ وقت تو دوستانه ها گل اینجوری نمی خورم که ! شایدهمینه که بوفون رو بهترین دروازه بان جهان می کنه ! یعنی بوفون اینجوری گل نمی خوره ؟ یعنی می دونه که قراره توپ به تیرک بخوره و برگرده ؟ شاید ... آدمای موفق باید زاویه ی برگشت توپ رو هم قبل از عصابت به تیرک بدونن که یه وقتا بپرن ، یه وقتام نپرن . ایشالا یا بوفون باشید ، یا گلتون تیرک نداشته باشه ، یا توپ هیچ وقت به تیرکتون نخوره ، ایشلا اصلا توپ سمت دروازتون نیاد ، کلا ایشالا همیشه قهرمان همه ی جام های جهانیه زندگیتون باشید !