من به واژه می اندیشم ، با واژه ها زندگی می کنم ، مثل آب ، مثل نفس .

۱۳۸۹ مرداد ۷, پنجشنبه

طبقه بندی ای از نگاه من


درابتدا خواهش می کنم هر آنچه داخل پرانتز نوشته شده است را با ریتم خودش بخوانید تا حسش دربیاید . با تشکر


         آهنگها ، یا بهتره بگم آهنگ های پاپ ، اونم نه از منظر تخصصی ، به دو دسته ی شاد وغمگین تقسیم می شن . و هر کدوم از این دو دسته خودشون به چند دسته تقسیم می شن . آهنگ های شاد که یه سریاشون به درد رقصیدن و مهمونیا و عروسیا می خورن ( آفتاب نشی باز بری زیر ابرا ، مروارید نشی بری ته دریا ، رودخونه نشی بری قاطی سیلا ، اگه اینجوری بشه ، واویلا ... / لب تو مزه ی قنده بوسه هات مثل عسل ، حرف تو ترانه و گفتنیات مثل غزل ، چشم تو سیاهه مثل شب شب پر ستاره ، خم ابروی تو رو قوس قزح نداره ...) ، یه دستشون همینطوری خوشن و حال آدم و جا میارن ( همه چی آرومه ، من چقد خوشحالم ، پیشم هستی حالا ، به خودم می بالم ... / بیا بریم اونجا که شباش بوی تو باشه تو هواش ، باد که میاد رد شه بره بریزه سر ستاره هاش ... ) و بعضیاشون مسخره بازین و تیکه های بامزه دارن ( ووووی ، وای چه هلویی ، چه چشای بلویی اووف داری تو چه برو رویی .. / یکی هست توشون قشنگ ، می برمت اوشون فشم کیلید ویلا رو بهت میدم ، اگه با کسی جز من برقصی میامو بیییبت میدم ... ) . هرکدوم یه کاربردی دارن و یه جایی مورد استفاده قرار می گیرن یه وقتام خیلی حال می ده !
      اما دسته ی دوم ، یعنی آهنگای غمگین به دسته های بیشتری تقسیم میشن . که به بیان چند دسته از اونا می پردازیم و سعی می کنم با مثال جلو برم که مطلب خوب جا بیفته . دسته ی اول که کلا به زمانه و زندگی ناسزا می گه و از همه چیز و همه کس گله داره ( زندگی رو باختی دل من ، مردم و شناختی دل من ... / به حرفم گوش کن یا رب ، به دردم گوش کن یا رب ، اگر بیهوده می گویم مرا خاموش کن یا رب ... ) . اما دسته های بعدی از معشوق گله دارن و خیلی با کل زندگی و زمانه مشکل ندارن و معتقدن اگر معشوق به نحوی با اونا می ساخت زندگی خوبی رو می داشتن . در یکی از این دسته ها که میشه دسته ی دوم آهنگای غمگین و دسته ی اول شکواییه های معشوق ، می شنویم که عاشق و معشوق هر دو هم را به شدت می خواستند و به هم علاقه مند بودند ، ولی جبر زندگی به اونا مجال وصال نداده ، یا مسافرتی پیش اومده ، یا مرگی ، یا مریضی و از این جور صحبتا ( می خوام که وقتی خوابیم ، کنار تو بشینم ، اگر یه وقت خوابم برد بازخواب تو رو ببینم ... . البته از این چند بیت منظور رو دریافت نمی کنید ، گرفتن منظور مستلزم دیدن کلیپ ویدئوی این ترانه است که در آن متاسفانه عاشق جان به جان آفرین تسلیم می کند هر چند به وصال رسیده و در حالیکه تا آخرین لحظات فکر می کنید این معشوق است که می خواهد جان خود را به جان آفرین تسلیم کند ولی زهی خیال باطل / الهی که شفا پیدا کنی تو ، واسه دردات دوا پیدا کنی تو ... . که در آن گویا معشوق از نوعی بیماری نامشخص رنج می برد ) اما این دسته مثل اون دسته ی قبلی نیست چون تو اونا اصلا معشوقی در کار نیست ، دسته ی قبلی کلا شاکی اند .
      دسته ی دوم از شکواییه های معشوق ، دسته ایست که در آن با یک عشق یک طرفه مواجهیم ( من که تو آسمون تو حتی ستاره ندارم ، کجا برم که بی تو من یه راه چاره ندارم ... / اگه تو رو دوست دارم خیلی زیاد منو ببخش ، اگه تویی اون که فقط دلم می خواد ، منو ببخش . این شعر دوم واقعا احساسات من رو جریحه دار می کند به خصوص اونجا که می گه منو ببخش اگه همش می سپرمت دست خدا ، اگه پیش غریبه ها ... نمی تونم خودمو کنترل کنم ، یا اونجا که می گه ببخش اگه کمم ولی زیادی عاشقت شدم ! پس بقیش رو نمی نویسم تا بغضم نترکیده و برای معشوق فوق که با عاشق مذکور این چنین رفتار کرده که به راستی دل آدم ریش می شود ، مرگی زجر آور آرزو دارم و شما رو به یک رقص تانگوی زیبا با این ترانه توصیه می کنم ، باشد که در آن لحظه به یاد من باشید ! ) . در دسته ی سوم که کثیف ترین قسمت این طبقه بندی هم هست ما با یک خیانت مواجهیم که معمولا از جانب معشوق صورت می گیرد و زندگی را به کام عاشق چون جام زهر می کند (اونی که می خواستم دل ازم بریدو ، بین گلا یه گل تازه چیدو ، به اونی که دلش می خواست رسیدو با غم و غصه منو آشنا کرد . اونی که می خواستم منو برد بهشت و ، اسم منو رو سردرش نوشت و بهونه کرد بازیه سرنوشت و تو شهر رویاهام منو رها کرد . اونی که می خواستم منو برد از یادو رفت پیش اون کس که دلش می خواد و زد زیر عشقش که یادش نیاد و مثل همه آدما بی وفا شد / یا شعر و کلیپ ویدئوی یاورهمیشه مومن که به راستی مو را به تن آدم راست می گرداند / چه لاک خوشرنگی چه آرایشی داری ... شنیدم تو دیگه از ما خسته شدی ، شنیدم به کس دیگه ای وابسته شدی ... اصلا مگه می شه سلیقه ی شما بد باشه ... میگن خیلی با هم خوشید خب خدا رو شکر ... میگن شیفتش شدی تابع قانوناشی ... که به نوعی ورژن جدید خیانت است ) .
      دسته دیگری که نوظهور است و کمی عجیب و به فکر خود من نرسیده بود و یکی از دوستان به من گوش زد کرد ، دسته ی با مزه ایست ! در این دسته عاشق بسیارعاشق است و یحتمل معشوق هم بسیار معشوق ، اما یا معشوق نمی داند معشوق است ( که تقریبا محال است ) یا عاشق و معشوق بنا به دلایلی که در زمان ها و مکان های مختلف فرق دارد به هم نمی گویند جریان از چه قرار است ، هر دو تغس هستند و به هم نمی گویند تا خیال هردویشان و یک گروهی یا بلکه یک جهانی را راحت کنند ! این حالت آخرباعث سپیدی زودرس مو در ناحیه ی شقیقه می شود چون لحظه لحظه با شک و تردید همراه است و خلاصه بد حالتی است . برای این حالت آخر ترانه ای نیافتم و فرصت نشد از آن دوست هم بپرسم که مثالی بیاورد . شاید علت این است که هیچ شاعر و خواننده ای به این حالت گرفتار نشده که در باب آن یک شعری ، بیتی چیزی گفته باشد . آن دوست به این وبلاگ نمی آید ، اگر بیتی ، ترانه ای ، ویدئویی چیزی در این باب یافتید حتما در نظرات بگویید .

هیچ نظری موجود نیست: